گر چه پرم وا میشود با ذکر استغفارها
پرواز دشوار است با سنگینی این بارها
گر چه تو خوبی من بدم هر بار گفتی آمدم
توفیق پیدا کردم ازفیض حضور یارها
صدبارگفتم عاقبت یک با رتوبه میکنم
آخرنمی آید چرا یک بار این یکبارها
من هرکجا که رو زدم رویم خریداری نداشت
پس بعد ازاین دیگربس است رفتن سوی بازارها
دل مرده گشتم ازگناه،دل خسته ام ازاشتباه
دیگرنمی لرزد دلم از دوری دلدارها
وقتم کم و راهم دراز با این گدا قدری بساز
هرجا روم سد میکنند راه منا دیوارها
گیرم ممدکاری برای کارمن پیدا نشد
نام حسین وا میکندآخرگره ازکارها
من سال ها دیوانه ی ایوان طلای حیدرم
عشق است با نام علی سرها رود،بر،دارها
گفتم مرا یک کربلا مهمان کن و جانم بگیر
بس کن برایم ناز را در پای این اسرارها